مهسا مهسا ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

همراه همیشگی مامان

مهسا خانم دختر زیبا روی من و پسر شیرینم عاشقانه دوستتان دارم

فروردین 94

1394/1/17 10:41
نویسنده : مامان فرح
356 بازدید
اشتراک گذاری
سلام عشقم،ببخشید که خیلی دیر واسه ثبت اتفاقات این روزها اومدم،حالا برم سر اصل مطلب،تحویل سال نو کنار بابا و مامان خودم بودیم،چون بابات شیفت بود و سر کار. بود،فرداش رفتیم عید دیدنی خونه عمو من و عمه و مادر بزرگم و عمه زهرام،سوم عید هم با عمه زهرا و دخترشون مریم جون و نوه هاش پوریا و پرنیا رفتیم باغ،ساعت های چهار یکم بی حال بودی ،دیدم تب کردی،بهت شربت استامینوفن دادم و برگشتیم خونه بابام ،باباجون رفت یه کیک سفارش داد چون تولد دایی دانیال بود و زنگ زدیم که کارتون داریم امشب بیا خونه،عمه جان زهرا و مریم جون ابناهم اومدن،و موقع اومدن دایی جون چراغ هارو خاموش کردیم و کلی سورپرایز. شد،موقع صرف شام متوجه شدم بیحالی،به خاطر. اینکه پزشک متخصص نبود مجبور. شدم ببرمتون بیمارستان پزشک عمومی،بابات هم تا هفت عید دو شیفت سرکار. بود،با باباجون و مامان جون رفتیم بیمارستان و کلی هم شلوغ بود ،دکتر شربت آزیترومایسین و استامینوفن داد و حالا بماند که باچه بدبختی شربت خوردی و بالا اوردی و همه رو ترسوندی،شب تا صبح بالا سرت نشستم و بابات هم تلفنی مرتب جویای حالتون میشد،فردا شب از. ساعت هفت شب به شدت تب کردی و پاشویه و شیاف و شربت دیگه کارساز. نبود و دوباره رفتیم بیمارستان و خوشبختانه پزشک باتجربه ای بود و سریع یه شیاف گذاشت و یه سفتریاکسون و آمپول ضد حساسیت تو سرم بهت زدن و رفتیم اون قسمتی که بابات سرکار بود و بابایی بغلت کرد و اشک ریخت،برگشتیم خونهو تبت پایین اومد اما من دوباره تا صبح نشستم ،فردا بهتر. بودی اما شب دوباره کمی تب کردی و من دوباره شب ساعت گذاشتم و مرتب تبت رو چک کردم،شش فروردین با بابایی صبح بردیمت متخصص،چون دکتر خودت نبودش،مجبور شدبم بریم جای دیگه،خداروشکر بهتر شدی.بقیه اتفاقات رو تو یه پست دیگه میذارم گلم،الهی همیشه سلامت باشی فدات بشم.
پسندها (8)

نظرات (11)

مامان مهسا
17 فروردین 94 20:01
انشالله مهسا کوچولو همیشه زنده باشه
مامان فرح
پاسخ
مرسی خاله جونم،انشالله شماهم شاد. و سلامت باشید
مامان فهیمه
18 فروردین 94 0:08
سلام خانمی خوبین سال نوتون مبارک انشالا که مهسا خانمم دیگه به این شدت مریض نشه که اشک بابایی در بیاد .عزیزم. راستی ببخشید من یه مدت نیومدم وبت و نفهمیدم تولدت بوده تولدت مبارک باشه عزیزم
مامان فرح
پاسخ
سلام عزیزم،بابت تبریکات هم واسه سال نو و هم تولد مهسا جون تشکر. میکنم
مامان فهیمه
18 فروردین 94 0:11
خصوصی عزیزم
مامان هانیه
18 فروردین 94 1:07
سلام دوست عزیزم سال نو مبارک امیدوارم در سال جدید زیباترین ها رو در کنار مهساجون داشته باشی
مامان فرح
پاسخ
سلام مامان هانیه عزیزم،امیدوارم شماهم سالی سرشار از عشق و سلامتی داشته باشید،میبوسمت
آبــــــــــجی ومــــــامــــــان پــــــــارسا
18 فروردین 94 14:36
سال نو مبارک عزیزم............ سال خوبی داشته باشی..............
مامان فرح
پاسخ
ممنون گلم،همچنین برای شما
مامان فهیمه
19 فروردین 94 0:38
خصوصی
مامان فاطمه
19 فروردین 94 1:10
سلام انشااله که عیدو بازدید بهتون خوش گذشته باشه...تولد دایی دانیال هم مبارک باشه بازم خوشگل خانم ما مریض شد.ان شااله دیگه مریضی سراغ مهسا جونی نیاد.مواظب خودت باش عسل خاله
مامان فرح
پاسخ
ممنون فاطمه عزیزم،که همیشه میای و به ما سر میزنی و با پیامات خوشحالمون میکنی،خیلی دوست دارم عزیزم
✿ مه آ سا✿
20 فروردین 94 20:42
سلام عزیزم امیدوارم دخترتون همیشه سالم و سلامت باشه من آپــــــــــــم خوشحال میشم بیاین پیشم و برام نظر بدید
مامان فرح
پاسخ
سلام گلم،ممنون که بهمون سر زدی،حتما میام وبت و برات نظر میذارم
مامان فاطمه
21 فروردین 94 14:43
سلام روزت مبارک
مامان فرح
پاسخ
سلام عزیزم ممنون،روز شماهم مبارک
مامان جون
27 فروردین 94 3:37
سلام گلم سال نو مبارک سالی پر شادی و سلامتی رو براتون آرزو میکنم
مــــن
28 اردیبهشت 94 16:18
چرا از مهسا جان عکس نمیزارید خاله جون؟؟؟
مامان فرح
پاسخ
به خاطر یه مساله کاملا شخصی عزیزم